واقعیت و فیبوناچی
Trend Analysys
Chart patern
2024-12-01T05:42:09+00:00
در بازارهای مالی، شباهتهای جالبی بین تابع موج شرودینگر و نسبتهای فیبوناچی وجود دارد. همانطور که الکترون موقعیت خود را در الگوی تداخل پیدا میکند، قیمت نیز به سطوح فیبوناچی احترام میگذارد زیرا این سطوح با هندسه فراکتالی بازار رابطهای هماهنگ دارند.
در آزمایش دو شکاف، ذراتی از جمله فوتونها مانند موجی از احتمال رفتار میکنند و از شکافها عبور کرده و در نقاط خاصی درون الگوی تداخل فرود میآیند. این نقاط نمایانگر نواحی با احتمال بالاتر هستند که الکترون بیشتر احتمال دارد در آنجا قرار بگیرد.
به همین ترتیب، نسبتهای فیبوناچی مبتنی بر فراکتال به عنوان "گرهها" یا نواحی کلیدی عمل میکنند که قیمت به احتمال بیشتری در آنجا واکنش نشان میدهد. ارتباط شگفتانگیز این است که قلهها و درههای الگوی تداخل با نسبتهای فیبوناچی مانند ۰.۲۳۶، ۰.۳۸۲، ۰.۶۱۸ و ۰.۷۸۶ همراستا هستند. این نسبتها به طور طبیعی از ریاضیات تابع موج به دست میآیند و الگوی تداخل را به نواحی قابل پیشبینی تقسیم میکنند. این نسبتها به عنوان گرههای تشدید عمل میکنند و نواحیای را علامتگذاری میکنند که احتمالها در آنجا بالاتر یا پایینتر است—که مشابه عملکرد سطوح فیبوناچی در بازارهای مالی است.
در بازارها، حرکت قیمت اغلب مانند موجی از احتمالها رفتار میکند و بین سطوح حمایت و مقاومت نوسان میکند. همانطور که الکترون در الگوی تداخل بیشتر احتمال دارد در نقاط خاصی فرود آید، قیمت نیز در سطوح فیبوناچی واکنش نشان میدهد به دلیل رابطه هماهنگ آن با ساختار گستردهتر بازار. این ارتباط دلیل مؤثر بودن ابزارهایی مانند اصلاحات فیبوناچی است: نسبتهای فیبوناچی سطوح قیمتی را پیشبینی میکنند درست همانطور که نواحی با احتمال بالا را در تابع موج پیشبینی میکنند.
چرخههای بازار رفتار موجمانند دارند و نسبتهای فیبوناچی این چرخهها را به نواحی فازی تقسیم میکنند.
آیا متوجه شدهاید که نسبتهای فیبوناچی به عنوان سطوح بحرانی در معاملات شما عمل میکنند؟ نظرات خود را در کامنتها به اشتراک بگذارید!
Login or register to join the conversation.
Join the discussion
0 comments